How داستان های واقعی can Save You Time, Stress, and Money.
How داستان های واقعی can Save You Time, Stress, and Money.
Blog Article
اگر مشتاق داستان واقعی ارواح و تجربه ماوراءالطبیعه هستید، هیچ راه بهتری در برابر بازدید از تأسیساتی که بر فراز گورستان بتپرستان ساخته شده، وجود ندارد.
این خانه گذرگاههای مخفی، ستونهای وارونه، اتاقهایی که مهروموم شده بودند و راهپلههایی که راه به جایی نمیبردند، داشت. حتی حمامها قرار بود آنها را گیج کنند، زیرا از ۱۳ مورد، فقط یکی کار میکرد.
خانه » انشا جدید ✍️ » داستان ترسناک واقعی با روایت های وحشتناک از سراسر جهان برای بزرگسالان
Rastannameh
خانهای در آمیتیویل نیویورک، تا به امروز (هرچند با آدرسی متفاوت) پابرجاست؛ بهعنوان یک یادآوری قوی از شبی که رونالد دی فیو جونیور جوان، تمام خانوادهاش را هنگام خواب به قتل رساند.
آنسون داستان را از جایی شروع میکند که یک زوج جوان یک سال پس از این جنایت تصمیم میگیرند این ملک زیبا و چشمگیر را با قیمتی پایینتر از ارزش واقعی خود خریداری کنند. ناگفته پیداست که به چه علت مشتریان دیگر با قیمتی پایینتر هم راضی به خریداری این ملک نیستند!
او به دلیل خلأهای گذشتهاش انتخابی کرده بود و حالا با مشکل روبهرو شده بود، در حالی که باید خلأها را میشناخت و برای آنها راهحل پیدا میکرد. از طرف دیگر انرژیهای این دو نفر برای زندگی کاملا متفاوت بود. راهکارهایی که من به او پیشنهاد دادم به اين ترتیب عبارت بودند از:
داستان واقعی ارواح این خانه بعدا گزارش شد. در سال ۱۹۶۵، این عمارت بهعنوان یک موزه (مرکز فعالیتهای ماوراء الطبیعه) به روی عموم باز شد. میهمانان از حضور ارواح (احتمالاً از مستاجران سابق آن) خبر دادهاند.
کشتی دزدان دریایی آمریکا، مری سلست، که به طرز غیرقابل توضیحی متروک مانده بود، در نزدیکی جزایر آزور در سال ۱۸۷۲ پیدا شد.
مسافرخانه باستانی رام، همراه با یک گورستان ۵۰۰۰ ساله بتپرستان در زیر طبقاتش، مطمئناً مکانی ماوراءالطبیعه را دارد. این مسافرخانه قبلاً بردگان و کارگرانی را در خود جای داده بود که کلیسای مریم مقدس را در همان نزدیکی میساختند.
نامگذاری با توجه به نام آن کنیز جوانی انجام شد که گفته شده است توجه صاحب مزرعه، کلارک وودراف، را به خود جلب کرده بود.
هر چند داستان واقعی روح، ممکن است حتی ترسناک تر از این فیلم باشد.
بااینحال، استیون نوولا، متخصص مغز و اعصاب و رئیس انجمن شکاکان نیوانگلند، این زوج را مورد بررسی قرار داد و متقاعد شد که آنها کل ماجرا را ساختهاند.
در نور کم جاده، دخترک فهمید که مرد در دست راست خود چیزی را محکم گرفته است. یک ساطور بزرگ و تیز!
مولی رو به مادرش کرد و فریاد زد: “مامان، من اینو میخوام!”